صالحه وهاب واصل نقاش وشاعرزبان عشق
 فرستنده : زلمی رزمی فرستنده : زلمی رزمی

صالحه وهاب واصل رابعنوان نقاش وشاعرصاحب قریحه واستعدادمیتوان ازخلال آثارنقاشی وسروده های شعری اش بازشناخت اودانش آموخته دانشگاه کابل وماستررشته تجارت ومارکتینگ است درسال   1988همچون هزارهاوهزارانی چون اوبناچارسرزمینش را ترک کرده ، سه سال را پاکستان و یک سال را درشهرماسکوسپری وازسال ۱۹۹۳بدینسوهمراه باخانواده اش درکشورهالندبسرمی برد اما  امن وامان کشورمیزبان آرامشش نمیدهد، زخمی است وهمه ی زخمش برای مردم سرزمینش است،عاشق است،عاشق عشق , عاشف انسان ،آزادی وطبیعت ، اشعارش ازدل برمیخیزد وتابلوهایش ازصلابت وزیبایی خاصی برخوردارند، کوه ها وتپه ها، سنگها، درختها وعلف هاههمه وهمه بانظمی شاعرانه بگونه ای کنارهم نقش بسته اندکه گویی طبیعت باتمام عظمتش درنگاه نافذ وی اسیرگشته وسپس با نوک قلم و مویک رسم بروی کاغذ سفید مؤلد موجودیتی دیگری شده است ایشان باسادگی وصداقت دلنشین خاص خودخاطراتی چند ازچگونگی تحول وتکامل زندگی هنری خود را با من درمیان گذاردند، بخوانید

 

  سوال - تصورنمیکنم یک شبه نقاش وشاعرشده باشید، ازکی به این هنرها روی آوردید؟

جواب - ،از ازل این احساس در سرشت من بوده و این استعداد با من زاده شده ودرطول دوام زندگی با من نشوونما کرده است ، بنظرم اولین طرح نقاشی ام از

طبیعت ازدرخت عکاسی داخل خانه پدری و کارتونهای طفلانه بودهمینطوریازده دوازده سال بیش نداشتم که اشعارودوبیتی های کودکانه میسرودم وبه کمک پدرم  به مجله شوخک و  دکوچینیانوانیس میفرستادم

 

سوال - آیا مایلید نام کسانی را که درشگوفایی هنرشما موثربوده اندبگوئید ؟

جواب - پدرم الحاج محمدغوث واصل که مرد ادیب وشاعراست، بگردنم حق دارد، این مرد نازنین سروده هایشرا بدخترنوجوانش میداد تا با صدای بلند بخواند وخود بدقت گوش فرا میداد تا اشتباهات ویا کمبودیهای احتمالی وثقلت های حروف دراشعار خودرا اصلاح کند، بدون آنکه متوجه شود که دخترش بسرودن شعرعلاقه آتشین داردواین عمل شان درواقع تشویقهای ناآگاهانه ای بودکه بنوعی بمن شیوه گفتن ونوشتن آموخت

 

سوال - ازنقاشی هایتان بپرسم ، آیا نمایشگاهی داشته اید؟

جواب - درسال ۱۹۷۹ نمابیشگاهی دربین چندکشورآسیایی مثل ایران، افغانستان ،جاپان وهندوستان ازطرف جاپان راه اندازی شده بود که تابلوی نقاشی من جایزه اول را کمایی کردولی نمایشگاه انفرادی هیچگاهی نداشته ام زیرا من نقاش حرفوی نیستم وهنرنقاشی صرف یک سرگرمی (هابی) برای من میباشد

 

سوال - تعریف شما ازهنرنقاشیی چیست و کدام سبک ها را میشناسید ؟

جواب – نقاشی از نظر من تصویر احساس درونی و طرز دید نقاش است , نقاشی می توانداز دید چشم سر بسیار ساده باشد اما اگر با چشم دل به آن نگاه شود جهانی را می نمایاند که حتی در تصور ما هم نمی تواند بگنجد اماتعریف عام نقاشی یا نگارگری را میتوان فرآیندی نامید که طی آن رنگ بروی یک سطح ایجاد نقش میکند و این مخلوقه را نقاشی می نامند.

که قدامت آن دربین انسانها شش برابرقدامت نوشتاری است ، درنگارگری سبک های گوناگون وجودداردکه مشهور ترین آن ها آیسکیور، ریالیسم ، امپرسیونیسم ، کوبیسم ، رومانتیزم، کلاسیسم ، نیوکلاسیسم وغیره میباشد

 

سوال - ارزیابی شما ازنقاشان امروزی چیست ؟

جواب - اظهارنظردراینموردخیلی مشکل است ومن هیچگاهی بخودچنین اجازه یی را نمیدهم که درباره انگشتان جادویی خلاقان این هنر  و یا مخلوقات معنوی خیالات شان قضاوتی داشته باشم زیراکسانیکه برای ارزیابی گماشته میشونداشخاصی با صلاحیتی باید باشند که از تَعَلُم روش تخنیکی نقاشی بر خوردار باشند و نقاشی را در قالب یک علم هنرآرت تعلیم و تدریس  کنند در غیر آن هیچ انسانی نمیتواند احساس کس دیگری راقضاوت و یا ارزیابی کند. ، به نظرمن هنرنقاشی نیازبه تبلیغات ندارد وبیننده ، مشتاق وخریدارآن باید با عشق بدنبال آن بگردد وآنرا پیدا کند ۰

 

سوال - منصفانه نخواهد بود که یاددآور بعد دیگرهنری خانم صالحه وهاب واصل نشویم ، لطفا درباره سروده هایتان صحبت کنیدوبگوئیدکه چند مجموعه ازاشعارتان بچاپ رسیده ؟ 

جواب - فعلا دومجموعه اشعارم آماده چاپ است انشاألله ظرف یکی دوماه آینده به دسترس دوستداران شعرم قرار خواهد گرفت

 

سوال - کتاب های دیگری هم دارید؟

جواب ـ کتابی روی دست دارم درباره زن وسوء استفاده اززن درشرق وغرب که آنهم ممکن است تاسال آینده آماده چاپ گردد

 

سوال - خانم واصل با سپاس فراوان ازینکه این گفتگورا پذیرفتید، بعنوان آخرین سوال میخواستم دیدگاه شما را درمورد شعربپرسم

جواب – شعرازدیدگاه من زبان احساس است  تبلور جلوه های گوناگون عواطف واحساسات انسانی است درباره عشق, زندگی، مرگ ومسایل دربرگیرنده این عوامل

از ازل تا ابد وهزاران رمز و راز دیگر

شعری از سروده های خانم واصل:

 

 

زلال آرا

چقدر شوم ز خود گم که شوم ز خویش پیـدا

چقدر دو دیده بنــدم که شوم ز  دیده بینـــــــا

منم آن سلول بیرنگ, جهـــــان رنگ هســتی

چقدر روم ز رنگم که زرنگ گـردم احیــــاء

مه روشن سمــا گشت حجــــاب شمـس هستی

چقدر حجــــاب بایـد که نهـان کنـــم هویــــدا

به نظر نمیرســـم من ز بلندی ئی خودی هــا

چقــدر ز چشم افتم که شــــوم به چشم پیــــدا

رخ روشنم چه مستورغبــارشیشــه «واهب»

چقـــدر غبـــــار بــایـد که شـــــوم زلال آرا

 

برای دیدن وب سایت شخصی اوباینجا مراجعه کنید

 

http://waheb.persianblog.ir/

 


January 13th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان